الیساجونمالیساجونم، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
هلیا عسلمهلیا عسلم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

فرشته ها

اخلاق

  دخترکانم بالاخره بعد از دو هفته بد حالی  و بیماری دیروز  یه تکون شدیدی به خودم دادم و بلند شدم تا دوباره زندگی را از سر بگیرم  وضعیت سرفه هام اگر زیاد حرف نزنم  بهتره    سعی می کنم اصلا صحبت نکنم تا کمی از شدت این سرفه های مزاحم رها شوم دیروز مجبور بودم بروم دانشگاه چون  3 گروه از   دانشجوهام  امتحان داشتند   اون ها هم طفلی وقتی من را با ماسک و رنگ پریده و شکم قلمبه دیدند سعی می کردند  خیلی سوال نکنن و آرام امتحانشون را دادند و رفتند  بابایی هم به نوبه خودش توی کارهای خونه کمک میکنه   تا من بیشتر استراحت کنم   اما کارهای اداره همچنان واسم س...
21 خرداد 1392

این روزها

دختر های گلم این روزها اصلا حال خوشی ندارم  ، از یک طرف صحبت های دکترم به شدت نگرانم کرده و از طرفی الان که به روزهای اخر نزدیک می شوم  پر از دلشوره و تشویش شدم     می دانم که برای دومین تجربه مادر  شدن اصولا نباید دلشوره ای  وجود داشته باشد اون هم از نوع اضطراب های ناشناخته  اما نمی دونم چرا احساس می کنم مثل سابق نخواهم توانست زندگی 4 نفره امان را مدیریت کنم . احساس می کنم به زودی زیر باری از مسئولیت ها  له خواهم شد واقعا که مسئولیت هایی از جنس مادرانه طاقت فرسا است و آد م نمی داند نگران کدامین وظیفه مادریش باشد ابراز علاقه و محبت و سیراب کردن فرزند از عشق مادری   یا نگران رشد جسما...
12 خرداد 1392

دخمل من

هفته پیش واسمون هفته خوبی نبود . برای چکاب سلامتی نی نی رفته بودم دکتر ، به دکترم گفته که ضربات نی نی را خیلی پایین حس می کنم و احساس می کنم پایین تر از خط سزارین  دخملی تکون می خوره  دکترم اول گفته مشکلی نیست  و نی نی سرش پایین هست اما وقتی من گفتم که حس می کنم شکمم نسیبت به چند هفته گذشته کوچک تر شده  اونم مشکوک شد و سونو کرد  بعد از سونو گفت که نی نی  خیلی پایین اومده  و تقریبا توی کانال زایمان قرار گرفته و خطر زایمان زودرس و..... با شنیدن حرف های دکترم انگار دنیا روی سرم خراب شد  پریشان و  نگران  نمی دونستم چه کار کنم  خودم را برای تنها چیزی که آماده نکرده بودم زایمان زودرس بود&...
4 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فرشته ها می باشد